بالاخره تراس را بعد از چهار ماه راه انداختم، نقطهی قوت این خانه؛
بعد از اینکه اردک رها به رحمت خدا رفت و تراس را از بند بو و فضولاتش آزاد کرد، بعد از اینکه توریای را که ساکن قبلی خانه پاره کرده بود تعویض
تراس
نشست ظرفیت پژوهشی کارزار
امروز در کافهرویداد کارزار نشستی با عنوان «بررسی ظرفیت پژوهشی کارزار» برگزار میشود که هدف از آن همفکری و گفتوگو در مورد پتانسیل دادههای پلتفرم کارزار برای استفاده و تحلیل در پژوهشهاست.
پیش از این در نشستی که مجموعه دقیقه در مورد عوامل مؤثر بر عرضه و تقاضای استفاده پژوهشی از دادههای عمومی در شهر کتاب مرکزی برگزار کرد، به این ایدۀ اولیه رسیده بودم که یکی از دلایل پایین بودن استفادۀ پژوهشی از دادههای عمومی موجود، نبود طرح مسالۀ مؤثر و روشن در مورد این دادههاست.
به زبان سادهتر، بخش زیادی از دانشجویان و پژوهشگران ایدهای ندارند که با این دادهها به چه سؤالاتی میتوان پاسخ داد و پاسخ به این سؤالات چه کمکی به فهم و تبیین کدام مسائل مهم اجتماعی ـ اقتصادی ـ فرهنگی میکند.
بیشتر بخوانیدنارضایتیها و اعتراضات اجتماعی: وضعیت حال و چشمانداز آینده
فردا و پسفردا، دوشنبه و سهشنبه، پنجم و ششم آبان از ساعت ۸ تا ۱۸ دومین همایش وضعیت اجتماعی کشور در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی واقع در تقاطع همت ـ شریعتی، خیابان گلنبی برگزار میشود. برنامهی نشستهای این همایش دو روزه را اینجا ببینید.
فردا، دوشنبه، پنجم آبان پس از افتتاحیهی همایش، نشست «نارضایتیها و اعتراضات اجتماعی: وضعیت حال و چشمانداز آینده» از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۲:۳۰ در سالن ارشاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار خواهد شد. در این نشست آقایان اردشیر انتظاری، محمدحسین پناهی، حمیدرضا جلاییپور و عباس عبدی طرح بحث و گفتوگو خواهند کرد و من بهعنوان دبیر نشست گردانندهی بحث خواهم بود.
بیشتر بخوانیدتفکر انتقادی
سرنوشت جامعهشناسی در ایران سرنوشت عجیبی است و خودش مصداقی از این واقعیت اجتماعی است که چطور پدیدهها، حتی از نوع علم و دانشی که درصدد فهم و تبیین معتبر جهان است، در زمینههای اجتماعی متفاوت و تحتتاثیر مقتضیات اجتماعی هر جامعهای، شکل و رنگی خاص و گاه مشابه مورد جامعهشناسی در ایران، شکلی معوج، با محتوایی درتضاد با آموزههای بینادین این علم به خود میگیرد. علمی بازاندیشانه و ماهیتا انتقادی که حتی بنیادهای مدرنیته و روشنگری را با همهی مشروعیت و پذیرفتگیشان به چالش کشیده است، در ایران به تکرار بیپایان غرغرهای عامیانه تبدیل شده است. چرا و چطور چنین استحالهای رخ داده است؟
بیشتر بخوانیدبرای حفظ نهادمندی و سنت (درباره ضرورت مشارکت در انتخابات انجمن جامعهشناسی ایران)
از دیروز انتخابات هیأت مدیره انجمن جامعهشناسی ایران بهصورت مجازی در حال برگزاری است و تا فردا، پنجشنبه ۱۷ مهر همزمان با برگزاری مجمع عمومی انجمن ادامه خواهد یافت. تا جاییکه میدانم انجمن جامعهشناسی ایران بهلحاظ تعداد اعضا بزرگترین انجمن علمی ایران است که مجمع عمومی و انتخابات آن هر سه سال یکبار با مشارکت چندصد نفر برگزار میشود. مشارکتی که از میزان مشارکت در انتخابات بسیاری از تشکلها و احزاب شناختهشده بیشتر است.
سه سال پیش که برخی دوستان و همکاران باسابقهی انجمن پیشنهاد کاندیداتوری و عضویت در هیأت مدیره انجمن را با من طرح کردند، به واقعیت مخاطرات و دشواریهای فعالیت انجمن در آن سال و سالهای پیش رو در آن زمان اشاره و تأکید کردند که حفظ نهاد انجمن در آن شرایط سخت نیازمند حضور و مشارکت کسانی همسو با سنت انجمن است که به اهمیت و ارزش این سنت آگاه باشند و در جهت حفظ آن تلاش کنند.
بیشتر بخوانیدجنگ و پساجنگ؛ توصیفی از تجربه جمعی زیستن در ابهام و تعلیق
انجمن جامعهشناسی ایران پس از وقوع جنگ دوازدهروزه، اقدام به برگزاری سلسله نشستهایی جهت بازخوانی اجتماعی این واقعه کرد. نشست نهم روز دوشنبه هفتم مهرماه ۱۴۰۴ با عنوان «جنگ و پساجنگ» برگزار شد. بهاره آروین که بهعنوان سخنران در این نشست حضور داشت، با انتخاب عنوان « جنگ و پساجنگ؛ توصیفی از تجربه جمعی زیستن در ابهام و تعلیق» برای سخنرانی خود، نکاتی به شرح زیر بیان کرد:
اتاق طبقه چهارم
از همهجا که رانده میشدم، عقلم که به جایی قد نمیداد، پناهم اتاق طبقهی چهارم دانشکده بود، اتاق دکتر ساعی، اتاقی کوچک و گرم، خیلی گرم آنقدر که بارها به شوخی بهش میگفتیم: «دکتر اینجا دیگر رسماً سوناست» و او هم با خنده تأیید میکرد (: آن اتاق گرم با همان لبخند گشودهی دکتر که آدم را دعوت به نشستن میکرد، با همان لیوانهای پاکیزهای که دکتر اصرار داشت هربار خودش درشان برای مهمان اتاق چای تازهدم بیاورد، حالا هرچقدر هم که آدم ابراز شرمندگی میکرد و درخواست که حداقل بگذارید چای را دیگر خودم بیاورم، دکتر اما راضی نمیشد، چای مخصوص و خوشطعم را خودش برای مهمان میآورد در همان لیوانهای شیشهای که از خانه آورده بود و همیشه خودش بعد از استفاده خیلی تمیز میشست و آدم را شرمندهتر میکرد.
بیشتر بخوانیدلحظهی بازشناختن؛ نمیخواستم بدانم ولی حالا دیگر میدانم
ناخودآگاه بغض کردم، یاد تمام آن لحظات عمیقاً اندوهناکی افتادم که ناگهان واقعیت با وضوحی کورکننده خودش را آشکار کرده بود و من مبهوت آن مقاومت و انکاری شده بودم که باعث شده بود واقعیت مدتی طولانی جلوی چشمم باشد اما نبینمش چون لابد «نمیخواستم بدانم»، شاید چون در سطحی ناخودآگاه حس کرده بودم واقعیت فراتر از حد تحملم ترسناک یا دردناک است ولی عاقبت ناگزیر به دانستنش شده بودم وقتی بالاخره آن شاهد موثق در نقش چوپان نمایشنامهی سوفوکل از راه رسیده بود و راه گریزی برای ادیپ جز دانستن واقعیت، بازشناختن آن درواقع، باقی نگذاشته بود.
با لباس عروسیام چه کار کنم؟ مساله این است
۱۷ سال گذشته است و لابد اگر امروز کسی بپوشدش به بینندگان حس بیرون آمدن از عکسهای قدیمی را میدهد، این است که نه میشود اهداءاش کرد نه میشود فروخت، همینطور مانده روی دستم و نمیدانم باهاش چه کار کنم، ببرم بگذارم سر کوچه؟ یکطور ناجوری نیست آدم لباس عروساش را بگذارد سر کوچه؟ لباس را که نگاه میکنم یاد آن تابستان عرقکردهی ۸۷ میفتم، یاد همهی آن بدو بدوهای مضطربانهای که نفسم را بند میآورد آنقدر که شب عروسی حتی یک لقمه غذا هم از گلویم پایین نرفت و وقتی بالاخره در تاریکی خانه تنها شدیم زدم زیر گریه و فشار چندماهه را با هق هق گریهای که بند نمیآمد کمی سبک کردم. یک بار خیلی سال قبل داشتیم فیلم ادیت نشدهی عروسی را با یکی دو نفر از دوستانم میدیدیم، با همهی پشت صحنههای خندهدار ژست گرفتن و مسخرهبازیهای معمول داماد، دوستم گفت چقدر حالتان خوب به نظر میآید، هیچ از آن حال بدی و استرس و فشاری که میگفتی نشانهای نیست. راست میگفت، در عکسها و فیلمها نشانهای نیست یا دستکم آشکار و محسوس نیست اما لباس را که میبینم عضلات بدنم ناخودآگاه منقبض میشود، چه تابستانی بود، چقدر گریه کردم، چقدر نفسهایم از عصبانیت و اضطراب تند شد، چقدر…کجا رفتم، داشتم میگفتم، لباس همینطور مانده روی دستم و نمیدانم باهاش چه کار کنم، بیش از نیمی از وسایل داخل کمدها وضعیتشان همین است، نمیدانم باهاشان چه کار کنم.
بیشتر بخوانیدجنگ ۱۲ روزه: شکست یا احیای بازدارندگی؟
برخلاف آنچه در یادداشت قبلی پیشبینی کرده بودم جنگ شد. در متن فعلی میخواهم به این بپردازم که کدام فرضهای تحلیلی منجر به این خطای پیشبینی شد. به عبارت دیگر، کدام وجوهی از واقعیت نادیده گرفته شده بود که منجر به عدم پیشبینی درگیری نظامی میان ایران و اسراییل شد. در نهایت تلاش میکنم به این پرسش پاسخ دهم که در دستگاه تحلیلی مورد بحث کدام فرضها همچنان معتبر است و کدام فرضها باید بنابر خطای رخ داده مورد بازنگری و تجدیدنظر قرار گیرند و بنابراین دستگاه تحلیلی بازنگری شده، پیشبینیام از آینده چه خواهد بود؟
برای روشنی بیشتر خوب است مرور کنیم که پیشبینی عدم رخداد جنگ بر مبنای این فرضیهی محوری بنا شده بود که نظم فعلی بینالملل یا به عبارتی بلوکهای قدرت در جهان، آماده و متمایل به جنگ نیستند و از آنجایی که هرگونه درگیری میان ایران و اسراییل بهسرعت میتواند به یک جنگ فراگیر منطقهای تبدیل شود، بلوکهای قدرت و در رأسشان آمریکا از رخداد این درگیری و جنگ جلوگیری خواهند کرد.
بیشتر بخوانید



